معنی ادی ردمین
حل جدول
بهترین بازیگر مرد نقش اصلی در اسکار هشتاد و هفتم
ادی ردمین برای «تئوری همه چیز»
بهترین بازیگر مرد نقش اصلی اسکار 87
بهترین بازیگر مرد نقش اصلی
ادی چوپرا
پسر کارگردان بزرگ هند یاش چوپرا
لغت نامه دهخدا
ادی. [اُ دَی ی] (اِخ) نام جد معاذبن جبل.
ادی. [اَدْ دا] (اِخ) از اعلام مردان عربست از جمله نام پدر مالک تابعی.
ادی. [اَدْی ْ] (ع مص) اَدْو. فریب دادن. فریفتن. (تاج المصادر بیهقی).
ادی. [اَ دی ی] (ع ص) آوند خرد. خیک خرد. یا آوند میانه. خیک میانه. || مرد سبک و چالاک. || مال اندک. || ثوب ادی، جامه ٔ فراخ.یدی ّ. || (اِ) آمادگی: نحن علی اَدی ّالصلوه؛ ما بر آمادگی نمازیم. || ساز. یراق.
ادی. [] (اِخ) طرسوسی. از اطباء دوره ٔ فترت بین ابقراط و جالینوس است. رجوع به عیون الانباء ابن ابی اصیبعه ج 1 ص 36 شود.
ادی.[اُ دی ی] (ع مص) ستبر شدن شیر تا جغرات گردد. (تاج المصادر بیهقی). بسته شدن شیر یا ماست. (زوزنی). غلیظ شدن شیر. || بسیار شدن چیزی. || صالح شدن خیک که در آن دوغ زده و مسکه گیرند.
ادی ژه
ادی ژه. [اِدْ دی ژِ] (اِخ) نام قلعه ای به آتّیک (اطیقی). (ایران باستان ص 2605).
ادی شیر
ادی شیر. [اَدْ دی] (اِخ) الکلدانی الاثوری. رئیس اساقفه ٔ کاتولیکان کلدانی. وی در اثنای جنگ عالمگیر بسال 1915 بدست ترکان کشته شد. او راست: 1- الالفاظ الفارسیه المُعَرَّبه، و آن در بیروت بمطبعهالکاثولیکیه بسال 1908 م. چاپ شده است. 2- تاریخ کلده و آثور در دو جزء. 3- مدرسه نصیبین الشهیره. نبذه ٔ تاریخیه است در باب اصل مدرسه ٔ مزبوره و قوانین آن و علمائی که در آنجا شهرت یافته اند و آن نیز در مطبعهالکاثولیکیه ٔ بیروت بسال 1905م. بطبع رسیده است. (معجم المطبوعات).
گویش مازندرانی
سخن بزرگان
شجاعت، انجام کاری است که از آن بترسید. اگر ترس نباشد، شجاعت معنایی ندارد.
معادل ابجد
319